۱۴۰۴ آبان ۵, دوشنبه

آزادگی

 ….انسانیت نوری است

یعنی مهربانی در دل سردی

خود بودن ،زیباترین و شجاع ترین شکل زیستن است…

لحظه ملاقات با خودآ جایی نیست جز لحظه حال….

انسان آزاده را میشود ناجوانمردانه کشت ولی رهاییش را هرگز نمیتوان از او گرفت

۱۴۰۴ مهر ۲۸, دوشنبه

زن، ققنوس،آزادی

 در سرزمینم، آفتاب گاهی پشت غبار می‌ماند،

اما همیشه، در دل خاکستر، نوری هست که می‌تپد.

او، زنی‌ست که از میان آتش برمی‌خیزد؛

بی‌نام، بی‌پناه، ولی جاودانه.




هر بار که بال‌هایش را می‌سوزانند،

زمین بوی رهایی می‌گیرد.

ققنوس است — زن ایرانی —

از خاکستر خویش دوباره زاده می‌شود،

زیرا آزادی در خونش ریشه دارد،

نه در کلمات، که در ایستادن، در تکرار، در امید.


آوازش شاید در گلو شکسته باشد،

اما پژواکش تا دل آسمان می‌رسد.

آری، روزی، همین آتش، دیوارها را خواهد سوزاند

و پرنده‌ای که هزاران‌بار سوخته،

آخرین‌بار، آزاد خواهد پرید.


۱۴۰۴ مهر ۲۵, جمعه

 در ایران، هنرهای تجسمی از جمله نقاشی، هرچند ظاهراً کمتر از حوزه‌هایی مثل سینما یا موسیقی مورد سانسور مستقیم قرار می‌گیرند، اما در عمل تحت فشارهای غیرمستقیم فراوانی هستند.



 هنرمندان ایرانی همواره در میان دو نیروی متضاد قرار داشته‌اند:

از یک سو خلاقیت، تنوع فرهنگی و تاریخ غنی هنری کشور، و از سوی دیگر محدودیت‌ها و نظارت‌های ایدئولوژیک و نهادی. بسیاری از هنرمندان، از سینماگران و نویسندگان گرفته تا نوازندگان و نقاشان، با موانعی روبه‌رو هستند که مسیر رشد و بیان آزادانه‌شان را دشوار می‌کند.



۱۴۰۴ مهر ۱۹, شنبه

 زن و موهای رهایش


زن…

آغازِ بی‌انتهاست.

ریشه در خاکِ صبر دارد و شاخه در آسمانِ رؤیا.

 موهاى آشكار زنان ازكنشى فردى به پرجم جمعى اعتراض بدل شد. هر زنى كه حجاب برداشت، ديوار ترس را شكست. حتى وزير اطلاعات هم اعتراف كرد برداشتن روسرى نماد براندازى است. تارمو به زبان مقاومت بدل شد.



۱۴۰۴ مهر ۱۶, چهارشنبه


آزادگی؛ تپش جاودان انسانیت



آزادگی، واژه‌ای‌ست که از عمق روح انسان برمی‌خیزد؛ نیازی که نه با مرز محدود می‌شود و نه با سکوت خاموش.

در سرزمین ایران، جایی که تاریخش با حماسه و فرهنگ درآمیخته، هنوز صدای آزادی در دل‌ها می‌تپد. مردمانی که قرن‌ها برای کرامت، عدالت و حقیقت ایستاده‌اند، امروز بیش از هر زمان دیگری به حقوق بشر نیاز دارند — نه به‌عنوان شعاری جهانی، بلکه به‌عنوان حقی انسانی.


۱۴۰۴ مهر ۱۴, دوشنبه

 مفهوم اعتراض در نقاشی، در سکوت رنگ‌ها فریاد می‌زند.

وقتی کلمات دیگر کارساز نیستند،

هنر به میدان می‌آید؛

و نقاشی، یکی از قوی‌ترین زبان‌های بی‌زبان است.

 در دل سکوت سنگین شب‌های ایران، صدای شعر همیشه بیدار است؛ زخمی، ولی زنده.

شعرِ معترض، فریادی‌ست که از دلِ زخم‌خورده‌ی مردم می‌جوشد، واژه‌هایی که نَفَس می‌کشند، می‌سوزند، و حقیقت را عریان می‌کنند.