سیاست، آن واژهی سنگین و پرهیاهو، گاهی شبیه سایهای است که بر سر مردم افتاده و روشنایی زندگی را میبلعد. وعدهها داده میشوند و روزها میگذرند، اما زندگی همانجاست، گرفتار روزمرگی و بیعدالتی. صدای مردم، خواستههای سادهشان برای زندگی بهتر، گم میشود میان شعارها و بازی قدرت.
اینجا، سیاست نه ابزار زندگی که سد راه آن شده است؛ دیوارهایی ساخته که حتی نمیتوان از پشتشان امید را دید. اما هنوز دلهایی هستند که در سکوت فریاد میزنند؛ کسانی که میخواهند ببینند ایران میتواند کشوری باشد که عدالت، آزادی و آینده برای همه، نه برای عدهای محدود، معنا پیدا کند.
سیاست وقتی از مردم فاصله میگیرد، رنگش سیاه میشود و مردم تنها میمانند. اما امید، حتی در سایهها، همیشه زنده است.
